استقلال باکره درنکاح دایم ووجوداذن پدروجدپدری درنکاح منقطع

ظاهراً این قول معلوم نیست و دلیل این قول هم این است که روایت ها، نظریه ی استقلال دختر را حمل بر نکاح دایم نماییم و دو روایت را که در آن متعه باکره به اذن پدر شرط شده است را حمل بر نکاح منقطع نماییم. ولی محدث بحرانی میگوید: که این نظر ضعیف است چرا که روایات دال بر استقلال انصراف به عقد دایم ندارند. فقهای اهل سنت در این مسأله دو نظر را مطرح کرد ه اند که بر اساس آن فقهای شافعیه، مالکیه و حنابله معتقدند که ولی می تواند منفرداً، دخترباکره را به ازدواج کسی در آورد، البته به شرط آن که باکره باشد و فقهای حنفیه معتقدند که باکر ه بالغه و رشیده در امر ازدواج مستقل است برای توضیح بیشتر نظر هر یک را همراه با استدلاتشان بیان می کنیم.

گفتارنخست: فقه شافعی

اینان معتقد به استقلال ولی میباشد که میتواند باکره را اجبار به تزویج نماید، خواه صغیره باشد، خواه کبیره، و استدلال کرده اند به آیه ها و روایتها از جمله: الف: آیه ۳۲ از سور ه ی بقره : عام است و شامل صغیره و کبیره میشود، چرا که به کسی گفته می شود که شوهر نداشته باشد و وقتی که ولایت بر باکره ثابت شد خودش نمی تواند ولی خودش باشد. ب: روایت( لانکاح الاّبولی ) که عایشه از پیامبر نقل کرده است که حضرت فرمودند: ((هیچ نکاحی بدون ولی منعقد نمی شود)) ازاین رو استنباط شده است که اگر زنی عقد نکاح منعقد کند عقد صحیح نیست. و هم چنین روایت زهدی از عایشه نقل می کند که رسول خدا(ص) فرمودند(( زن بدون اذن ولیش ازدواج نماید نکاحش باطل است، نکاحش باطل است، نکاحش باطل است و اگر مرد با او آمیزش کند باید در مقابل استحلال فرج، مهر وی را بپردازد ودر صورت اختلاف در مقدار مهریه، حاکم شرع ولی کسی است که ولی ندارد)) در نتیجه نکاح بدون اذن ولی را با سه بار تأکید باطل دانسته اند. ج : انواع ضرر برای نکاح دخترنکاح برای دختر از چند نظر ضرر دارد ضرر نفسی و ضرر حکمی. ضرر نفسی به این خاطر که زن با تزویج برده می شود و اسیر می گردد بردگی هم نوعی ضرر است یعنی اراده و اختیار خود را از دست می دهد. اما ضرر حکمی بدین جهت که زن با تزویج به تملک در میآید چون زوج با تزویج مالک منافع بضع می شود و می تواند استیفای حق نماید با وطی و هم با طلاق اسقاط حق نماید و این ضررها جز با مصلحتی که توجیه کننده باشد نمی توان بدان اقدام کردتا بتوان این ضررها را جبران ساخت و این مصلحت جز با یک نظر کامل مورد تشخیص قرار نمیگیرد و چون رأی زن ناقص است رآی وی نمیتواند معیار باشد.

گفتار دوم: فقه حنبلی و مالکی

در فقه حنبلی و مالکی نیز مشهور فقها به استقلال پدر درتزویج باکره بالغه رشیده هستند با استدلاتی که در فقه شافعیه آمده است، تنها تفاوتی که بین مذهب شافعی و مذهب حنبلی و مالکی در این زمینه وجود دارد این است که شافعی حق اجبار دختر را بر نکاح هم برای پدر هم برای جد پدر قائل هستند اما دومذهب حنبلی و مالکی فقط برای پدر حق را قائل شد ه اند چرا که شافعیه معتقدند که جد علاوه بر این که ولایت عصبه دارد، ولایت ناشی از ولادت نیز دارد

گفتارسوم: فقه حنفی

مشهور فقهای حنفیه معتقدند به استقلال دختر در امر ازدواج هستند و فقط مستحب می دانند که دختر در این امر از پدر خود متابعت نماید و برای اثبات این نظریه به آیه ها و روایتها استدلال کرده اند: الف-  آیه شریفه ۲۳۲ از سوره بقره: که منع اولیا از تزویج زنان نسبت به خویشتن به معنای این است که آنان حق انتخاب داشته و می توانند در آن نظر دهند ب-  روایتی که از ابن عباس نقل شده که پیامبر(ص) فرمودند: که دختر در باره ی تصمیم گیری در حق خویشتن سزاوارتر است و پدر هم قدرت بر آن دارد، بنابراین برای پدر ثابت است و اگر دختر بالغ شد حقیقتاًعجز از بین می رود و خودش ولی خودش می گردد چرا که ولایت به سبب وجودضرورت ثابت بوده است و پس از دفع ضرورت دلالت نیز از بین می رود بنابراین در بین فقهای اهل سنت فقط فقهای حنفیه قائل به استقلال دختر باکره در امر ازدواج هستند ولی فقهای مالکی و شافعی و حنبلی معتقدند که ولی بردختر باکره ولایت دارد و میتواند بدون اذن و رضایت دختر او را به عقد دیگر پدر آورد که اصطلاحاً به این ولی ولی مجبر گفته می شود.

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...