پژوهش حاضر تایید شده است.که بر اساس نتایج به دست آمده می توان به منظور افزایش سلامت و خودکار آمدی بیشتر جامعه پژوهش حاضر از آموزش روابط والد فرزند استفاده نمود.

فصل اول: کلیات پژوهش

1-1- مقدمه

ادراک خود کارآمدی به انتظارات افراد در مورد توانایی‌شان برای عمل در موقعیت‌های آینده بر می‌گردد. افرادی بااحساس خود کارآمدی بالا احتمالاً در برخورد با مشکل، بیشتر تلاش می‌کنند، در تلاش‌هایشان استقامت می‌ورزند، در طول انجام مسائل آرام هستند تا اینکه برانگیخته باشند و افکارشان را تحلیل گرانه سازمان می‌دهند (پروین، سروان و جان،2003، نقل از زمانی،1385). در بین افکار خود ارجاعی که بر انگیزه احساسی و عملکرد انسان‌ها تأثیر می‌گذارند، اثر هیچ‌چیزی فراگیرتر از قضاوت افراد در مورد خود کارآمدی آن‌ها نمی‌باشد (پروین و جان،1999، نقل از زمانی،1385)

افرادی که کارایی شخصی کمی دارند، احساس می‌کنند که در اعمال کنترل بر رویدادهای زندگی درمانده و ناتوان‌اند. آن‌ها معتقدند هر تلاشی که می‌کنند بیهوده است. هنگامی که آن‌ها با موانع روبه رو می‌شوند، اگر تلاش‌های اولیه‌ی آن‌ها در برخورد با مشکلات بی‌نتیجه بوده باشد، سریعاً قطع امید می‌کنند. افرادی که کارایی شخصی بسیار کمی دارند حتی تلاش نمی‌کنند بر مشکلات غلبه کنند، زیرا آن‌ها متقاعد شده‌اند که هر کاری انجام دهند بیهوده است و تغییری در اوضاع ایجاد نمی‌کند. کارایی شخصی می‌تواند انگیزش را نابود سازد، آرزوها را کم کند، با توانایی‌های شناختی تداخل نماید و تأثیر نامطلوبی بر سلامت جسمانی بگذارد (شولتز و شولتز، ترجمه سید محمدی،1383).

افرادی که کارایی شخصی زیادی دارند و معتقدند که می‌توانند به طور موثر با رویدادها و شرایطی که مواجه می‌شوند برخورد کنند، از آنجایی که آن‌ها در غلبه بر مشکلات انتظار موفقیت دارند، در تکلیف‌ها استقامت نموده و اغلب در سطح بالایی عمل می‌کنند. این افراد از اشخاصی که کارایی شخصی کمی دارند، بر توانایی‌های خود اطمینان بیشتری داشته و تردید کمی نسبت به خوددارند، آن‌ها مشکلات را به چالش می‌بینند و نه تهدید و فعالانه موقعیت‌های جدید را جستجو می‌کنند. کارایی شخصی زیاد، ترس از شکست را کاهش می‌دهد، سطح آرزوها را بالا می‌برد و توانایی مساله گشایی و تفکر تحلیل را بهبود می‌بخشد (همان منبع).

بندورا(1990) به نقل از دی نوبل و همکاران،2000؛ به نقل از شماعی زاده،1384) این مسئله را مطرح می‌کند که خود کارآمدی روی الگوهای فکری افراد تأثیر داشته و می‌تواند در افزایش و یا کاهش سطح عملکرد موثر باشد، به ویژه اگر فردی سطح بالایی از خود کارآمدی را دارا است او به احتمال بیشتر اهداف چالش انگیز را بر می‌گزیند و سطح انگیزه و موفقیت عملکرد او نیز بالاتر خواهد بود. سطح بالای خود کارآمدی به اشخاص کمک می‌کند تا تلاش خود را تا رسیدن به اهداف خود ادامه دهند.

روان‌شناسی سلامت تحت عنوان علم مطالعه نقش روان‌شناسی در سلامت و تندرستی تعریف شده است. در این راستا، روان‌شناسی سلامت به بررسی باورهای سلامت و رخدادهای پیش‌بینی کننده سلامت در انسان‌ها می‌پردازد. روان‌شناسی سلامت همچنین به بررسی باورها درباره بیماری و چگونگی ادراک افراد از بیماری می‌پردازد. انسان موجود پیچیده‌ای است و بیماری‌ها حاصل عوامل متعددی هستند و تنها یک عامل مثلاً، ویروس یا باکتری علت بیماری نیست. روان‌شناسی سلامت تلاش می‌کند مدل ساده‌ای از سلامتی و عوامل چندوجهی مرتبط با بیماری جسمی ارائه کند (اگدن،2008).

سلامت و بیماری نتیجه تعامل میان نیروهای زیستی، روانی و اجتماعی است. دیدگاه کنونی درباره سلامت و بیماری، دیدگاهی وسیع است که شامل تأثیر متقابل جنبه‌های زیستی، روانی و اجتماعی زندگی شخص است. این دیدگاه جدید را الگوی زیستی-روانی-اجتماعی می‌خوانند. در این مدل، سلامت و بیماری محصول ترکیب عوامل زیر در نظر گرفته می‌شود:

الف)-ویژگی‌های زیست‌شناختی (مثلاً، زمینه‌های ژنتیکی)

ب)-عوامل رفتاری (مثلاً، سبک زندگی، استرس و باورهای سلامتی)

ج)-شرایط اجتماعی (مثلاً، تأثیرات اجتماعی، روابط خوشایندی و حمایت اجتماعی)(اگدن[1]،2008). فرد سالم از نظر اجتماعی، اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابل‌فهم و بالقوه برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس می‌کند که به جامعه تعلق دارد، از طرف جامعه پذیرفته می‌شود و در پیشرفت آن سهیم است. بین مفهوم سلامت روانی و سلامت اجتماعی فاصله نزدیکی وجود دارد. همچنین، نتایج مطالعات نشان داده‌اند که معیارهای (مقیاس‌های) سلامت اجتماعی همبستگی مثبت با معیارهای سلامتی روانی دارند (سام آرام،1389).

مفهوم سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است و جنبه اجتماعی آن را با محور قرار دادن فرد مورد بررسی قرار می‌دهد. سلامت اجتماعی در جوامع مختلف، دارای تعاریف متفاوتی است. مجموع نظرات درباره بعد اجتماعی سلامت را می‌توان در سه دسته یا سه رویکرد قرارداد:

1-سلامت اجتماعی به مثابه جنبه‌ای از سلامت فرد در کنار سلامت جسمی و روانی

2-سلامت اجتماعی به مثابه شرایط اجتماعی سلامت و بخش و

3-سلامت اجتماعی به مثابه جامعه سالم (رفیعی و همکاران،1389).

بیشتر تعارض‌هایی که در خانواده بین نوجوان و والدین به وجود می‌آید، ناشی از مهارت‌های ناکافی در امر مذاکره و گفتگو بین اعضای خانواده، عدم توافق نسبت به قواعد و مسئولیت‌ها، ارزش‌ها و مهارت‌های ضعیف در حل مسئله، مهارت‌های ارتباطی ضعیف، دریافت‌های شناختی تحریف‌شده، ضعف در توانایی درک دیدگاه دیگران، عدم مهارت کافی در کنترل خشم، ضعف در مهارت‌های تصمیم‌گیری جرات ورزی است. در تعارض به وجود آمده بین والدین و فرزندان نمی‌توان به طور قطع مشخص نمود که در ایجاد آن چه کسی بیش‌ترین تأثیر را داشته، اما می‌توان گفت که عدم آگاهی والدین و فرزندان از مهارت‌های ارتباطی و همچنین نداشتن مهارت در حل مسائل بین فردی باعث بروز ناسازگاری و تعارض شده است (ریچارد و داج[2]، 1982 به نقل موسوی، 1389). 

2-1- بیان مسئله

اعتیاد یک بیماری جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است (گلانتر[1]،2006). و یکی از جدی‌ترین معضلات بشری در سال‌های اخیر است که پایه‌ها و بنیان‌های جامعه انسانی را تضعیف می‌کند و پیشگیری از آن نیازمند کاربرد نظریه‌های متعدد رشته‌های علمی مختلف، روش‌ها و فنون متنوع است (یونسکو[2]،1994). طبق گزارش دفتر پیشگیری از مصرف مواد و جرم سازمان ملل متحد در سال 2005، کشور ایران دارای بیش‌ترین تعداد سوءمصرف کنندگان مواد افیونی به نسبت جمعیت در جهان است و بالاترین شیوع سوءمصرف با 8/2 درصد در بین افراد در ایران وجود دارد (ضیایی،1388). این بیماری گسترش جهانی داشته و بر جریانات جاری و حاکم بر محیط خانواده و به ویژه روابط میان زن و شوهر و فرزندان آنان نقش بسزایی دارد. در زمینه وابستگی به مواد، عوامل گوناگون روان‌شناختی، اجتماعی، خانوادگی و زیست‌شناختی درگیر هستند (مجید، کولدر و استرود[3]،2009؛ فرانکویس، اوریاکومب و تینگول،[4]2000). در بین این ابعاد و عوامل، خود کارآمدی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است (رومر و هنسی[5]،2007). و یکی از کارامدترین موضوعات در نظریه‌ها و الگوهای تغییر رفتار به ویژه نظریه شناخت اجتماعی بندورا بوده و تأثیرات آن در زمینه‌های گوناگون از جمله سوءمصرف مواد مخدر بارها گزارش شده است (بورلسون و کامینر[6]،2005). خود کارامدی به باورهای افراد درباره توانایی‌هایشان در سامان دادن انگیزه‌ها، منابع شناختی و اعمال کنترل بر یک رخداد معین اشاره دارد. یکی از جنبه‌های اساسی خود کارامدی این باور است که فرد از راه اعمال کنترل می‌تواند بر پیامدهای زندگی خود اثر بگذارد، به ویژه در هنگام رویارویی با عوامل تنش زا، داشتن احساس کنترل بر شرایط، عاملی مهم در سازگاری با موقعیت‌های گوناگون است (مسعود نیا،1386). خود کارامدی داوری و قضاوت درباره قابلیت‌ها و توانایی‌های فرد برای سازماندهی و اجرای دوره‌های عمل مورد نیاز برای مدیریت موقعیت‌های پیشایندی موثر بر زندگی است (بندورا[7]،2006).

بندورا[8](2003) در نظریه شناختی – اجتماعی خود با پیش کشیدن مفهوم خود کارآمدی بر ادراک فرد بر خود کارآمدی شخصی به عنوان میانجی شناختی تاکید کرده است، بدین معنی که آدمی به هنگام انجام عمل، به داوری در مورد توانایی‌ها و شایستگی‌های خود می‌پردازد و این قضاوت بر تفکر، هیجان، عواطف تأثیر می‌گذارد. از سوی دیگر خود کارآمدی تنها زمانی بر کارکرد تأثیر می‌گذارد که شخص مهارت‌های لازم برای انجام کاری ویژه را داشته باشد و برای انجام آن کار به اندازه کافی برانگیخته شود.

از آنجایی که خود کارآمدی والدگری بین ویژگی‌های کودک، خانواده و دستاوردهای حاصل از درمان مانند بهزیستی روانی و بهبود مهارت‌های رفتاری نقش میانجی را ایفا می‌کند (هاستیگز و براون[9]، 2002) نقص در توانایی خود کارآمدی می‌تواند منجر به بروز عملکرد سوء در بهبود بهزیستی و مهارت‌های رفتاری در افراد شود. چنان که بهزیستی بر چگونگی ارزیابی افراد از زندگی خود دلالت داشته و متغیرهایی از قبیل رضایت از زندگی، خلق و خو، هیجانات مثبت و عدم افسردگی و اضطراب را دربرمی گیرد (مایرز[10]،2000). افرادی که تحت استرسورهای مختلف قرار می‌گیرند در مقایسه با سایر افراد افسردگی و اضطراب بیشتر، اعتمادبه‌نفس پایین تر، و نارضایتی بیشتری از زندگی را نشان می‌دهند (پرلین[11] ،منگن، لیبرمن و مولان،1981). که همه این علائم با سطح پایین بهزیستی مرتبط است (وان ولایت[12]،2001). تحقیقات متعدد رابطه مستقیمی میان فقدان بهزیستی شامل بروز مشکلات رفتاری در کودکان و وجود افسردگی مادران (فورهند و همکاران[13]،1982)، مشکلات رفتاری کودکان و وجود اضطراب در مادران (فانتوزو و همکاران[14]،2006) را نشان داده‌اند. یکی از اساسی‌ترین عوامل خانوادگی که می‌تواند بسیاری از مشکلات منبعث از خانواده را تحت تأثیر قرار دهد، رابطه ولی – فرزندی است. فقدان رابطه مناسب ولی – فرزندی منجر به بروز رفتارهای انحرافی و پرخطر در کودکان می‌شود (ناکامورا[15]،2005؛ هیل و همکاران[16]،2005) و از رابطه ولی – فرزندی باکیفیت به عنوان یک عامل محافظت‌کننده در برابر بسیاری از رفتارهای مشکل‌ساز فرزندان یاد می‌شود (تیلسون و همکاران[17]،2004). نتایج پژوهش‌های مداخله‌ای موجود در این زمینه بر استفاده از تکنیک های ابراز وجود، جرات ورزی،تنش‌زدایی، آموزش مهارت‌های مقابله‌ای و … تاکید دارند (ارلینگ بانتیگو[18]،2005). اما در حوزه اثربخشی درمان مبتنی بر تعامل والد – کودک باید گفت که درمان تعامل والد-کودک واجد ویژگی‌هایی است که آن را از سایر برنامه‌های مشابه متمایز می‌سازد. ویژگی منحصربه‌فرد این درمان در آمیختگی درمان و ارزیابی است، بر این اساس طول فرایند درمان بجای اینکه به تعداد جلسات

 

بستگی داشته باشد، به نحوه عملکرد والدین و چگونگی مهارت‌های کسب‌شده منوط است (کازدین[19]،2005). ضعف در خود کارآمدی همسو با وجود مشکلاتی در شیوه‌های فرزند پروری می‌تواند به دشواری‌هایی در زمینه تحول کودک بی انجامد. اگر درمان تعامل والد-کودک بتواند خود کارآمدی والدگری را تقویت نماید، جلوی بروز مشکلات تحولی در اوایل دوران کودکی را می‌گیرد و این عاملی جهت بروز میزان بالاتری از بهزیستی اجتماعی و خود کارآمدی بیشتری در مواجهه با مسائل زندگی است. چرا که ماسن، کیگان، هوستون و کانجر[20](2003) معتقدند که والدین و کودکان با یکدیگر کنش متقابل دارند و بر یکدیگر تأثیر دوسویه دارند. خانواده بستری است که آدمی زندگی‌اش را با آن آغاز می‌کند و در آن شکل می‌دهد. بنابراین می‌توان گفت که یکی از عوامل موثر بر سلامت و بهزیستی افراد، کیفیت عملکرد سیستم خانواده است و در این میان روابط و تعاملات حاکم بر اعضا و زیرسیستم‌های خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است (نقل از گانسون و همکاران[21]،2005). اعضای خانواده به واسطه علایق و دل بستگی‌های عاطفی نیرومند، دیرپا و متقابل به همدیگر متصل شده و ارزش اصلی خانواده حاصل از شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است. بنابراین برنامه‌های آموزش والدین، به والدین می‌آموزد که چگونه می‌توانند تعامل مثبت تری با کودکان خود برقرار کنند و میزان تعامل‌های منفی و تعارض‌های درونی خانواده را کاهش دهند (کازدین،2005(. برنامه‌های آموزش والدین، با تاکید بر کل نظام خانواده به وجود آمده است. در این برنامه‌ها، نگرانی‌های مادران در مورد فرزندان در جلسات مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند، به نحوی که مادران در پرتو دستیابی به اطلاعات جدید، می‌توانند مشکلات کودکان را بهتر بفهمند و از طریق دریافت آموزش‌های لازم، به مهارت‌های مدیریت رفتار تجهیز گردند و متعاقب آن احساس خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی در آن‌ها افزایش یابد. با توجه به ادبیات پژوهش مذکور می‌توان ابراز نمود با توجه به نقشی که سلامت خانواده در به ظهور رساندن توانایی‌های بالقوه کودکان دارد اما تا کنون توجهی که نشانگر اهمیت این مهم باشد در تحقیقی ذکر نشده است به خصوص در حوزه بهزیستی اجتماعی افرادی که در عین سلامت ظاهری در خانواده‌ای معیوب پرورانده می‌شوند یافته‌های پژوهشی بسیار محدود و منحصر به گروه نمونه‌های عادی است. بنابراین پژوهشگر درصدد تعیین میزان اثرپذیری متغیرهای خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی از آموزش مبتنی بر رابطه والد-فرزند می‌باشد.

3-1- اهمیت و ارزش پژوهش

خود کارآمدی یکی از مفاهیم کاربردی در نظریه‌های یادگیری-اجتماعی و یا نظریه‌های شناختی-اجتماعی برای رفتار اجتماعی و سلامت اجتماعی است (هاکت، لنت و براون،1994 و 1996، به نقل از به تز و هاکت، 1998، نقل از مصحف،1384). خود کارآمدی یعنی اینکه یک فرد چگونه شیوه‌های مورد نیاز برای رسیدن به موقعیت‌های مورد انتظار را سازمان می‌دهد و آن‌ها را اجرا می‌کند (بندورا،1989، نقل از کلونینجر، 2004، نقل از زمانی،1385). به نظر بندورا (1989) خود کارآمدی یعنی اینکه معتقد باشیم می‌توانیم با وضعیت‌های مختلف کنار بیاییم.

کسانی که خیلی خود بسنده هستند، انتظار دارند موفق شوند و غالباً موفق می‌شوند و کسانی که چندان خود کارآمد نیستند، در مورد توانایی خود در انجام تکالیف شک دارند و به همین جهت نیز کمتر موفق می‌شوند از همین رو عزت نفس آن‌ها کم است (شارف، ترجمه فیروز بخت،1381). همچنین بندورا (1997،1986؛ به نقل از به تز و هاکت،1998؛ به نقل از رجبی، عطاری و شکرکن،1383) بیان می‌کند که انتظارات خود کارآمدی به باورهای مربوط به توانایی‌های ما برای انجام موفقیت‌آمیز یک رفتار معین یا طبقه‌ای از رفتارها اطلاق می‌شود که بنا بر فرض بر انتخاب‌های رفتاری، عملکرد و پافشاری اثر می‌گذارد.

باورهای خود کارآمدی چهارچوبی برای انگیزش، رفاه و پیشرفت فردی ایجاد می‌کند. این باورها تعیین می‌کنند که افراد برای تلاش انگیزه کمی دارند و یا در مقابل مشکلات از خود استقامت نشان می‌دهند (پاجارس،2000، به نقل از شماعی زاده،1384)

بندورا (1998، به نقل از جباری،1382) خود کارآمدی را به عنوان باورهای در مورد توانایی شخصی برای سازمان دادن و طی کردن مسیرهای عمل به منظور دستیابی به پیشرفت تعریف کرده است. او خود کارآمدی ادراک‌شده را به عنوان باورهای افراد در مورد توانایی‌هایشان برای تولید انتخابی سطح عملکرد می‌داند که تلاش برای تأثیر و مهار بر رویدادهائی است که بر زندگی آن‌ها تأثیر می‌گذارد. از دیدگاه او باورهای خود کارآمدی مشخص می‌کند که مردم چگونه احساس می‌کنند، چگونه فکر می‌کنند و خودشان را برمی‌انگیزند و چگونه رفتار می‌کنند.

مطالعات نشان داده است که از میان تعیین‌کننده‌های سلامت، سهم هر دسته از عوامل تقریباً به قرار زیر است:

سهم نظام ارائه خدمات، 25 درصد؛
سهم عوامل زیستی،15 درصد؛
سهم عوامل اجتماعی،50 درصد (مرندی،1385)
نقش اساسی عوامل اجتماعی و محیطی موثر بر سلامت از زمانهای بسیار قدیم شناسایی شده است. در کشور ما با وجود کاستی‌های موجود، به خصوص در مناطق محروم برای سلامت جسمی افراد گام‌های مناسبی برداشته شده است؛ اما فقدان آنچه که در تمام عرصه‌های کشور محسوس است، توجه نکردن کافی به ابعاد روانی، رفتاری و اجتماعی افراد است. این بی‌توجهی در عصر ارتباطات و جهانی‌سازی، موجب آسیب‌پذیری افراد در ابعاد روانی، خودکشی، سیگار، فرار از خانه، افت تحصیلی و سایر آسیب‌های اجتماعی می‌شود و از جمله مواردی است که باید به آن‌ها توجه خاص شود. واقعیت تحولات اجتماعی گویای آن است که چهره بیماری‌ها و اختلالات،در حال دگرگونی است و پدیده انتقال اپیدمیولوژیک در حال وقوع است و به سرعت پیش می‌رود و موجب بیماری‌های روانی، رفتاری و اجتماعی خواهد بود عوامل موثر بر سلامت، هم در درون و هم در بیرون از او قرار دارند. این عوامل بر هم اثر می‌کنند و از این تعامل ممکن است سلامت، ارتقاء یا کاهش یابد. از این رو، سلامت کل جامعه و افراد را می‌توان نتیجه تعامل وراثت، محیط‌زیست، سبک زندگی، وضعیت اقتصادی-اجتماعی، درآمد سرانه و…دانست (مرندی،1385).

نوجوانان قشر عظیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند که در آینده در پویایی و تداوم حیات اجتماعی و رشد و توسعه همه‌جانبه آن نقش بسزایی خواهند داشت. کسانی که در دوره نوجوانی به سر می‌برند در دوره مملو از تعارض و نوسان بین استقلال و وابستگی یکی از حساس‌ترین مراحل زندگی خود را می‌گذرانند و به این دلیل برای جامعه، خانواده و به ویژه برای والدین مسئولیت سنگینی را ایجاد می‌کند. پژوهشگران معتقدند که ارتباطات مثبت والد- نوجوان باعث سلامت روان سطوح بالای عزت نفس، رضایت زندگی و به طور کلی شادکامی، به همان اندازه سطوح پایین علائم پریشانی جسمی، خودکشی و پریشانی عاطفی می‌شود و بعلاوه ادراک نوجوان از این ارتباطات مثبت نقش- حمایتی در برابر مصرف سیگار، الکل و سایر مواد مخدر دارد (هیرو و همکاران، 2009). سطوح بالای تعارض به صورت مدام می‌توان باعث ایجاد مشکلات روانی – اجتماعی و سایر مشکلاتی شود که در طول نوجوانی گسترش می‌یابد و می‌تواند باعث ایجاد مشکل و نقص در پیوندهای رابطه‌ای و تبدیل و مشکلات در زندگی بعدی گردد (کولیتز[1] و لارسن،1992). در صورتی که تعارض بین والدین و نوجوانان بیش از حد شدید باشد و مدت زیادی تداوم یابد، منجر به پرخاشگری و اختلال در روابط و عملکرد می‌شود و مداخلات درمانی را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد (نقل از لطفی، 1387). ارتباطات میان فردی اساس و شالوده هویت و کمال انسان بر مبنای اولیه پیوند وی با دیگران است. ارتباطات موثر موجب شکوفایی و بهبود کیفیت روابط افراد می‌شود، این در حالی است که ارتباطات غیر موثر مانع شکوفایی انسان شده، روابط را تخریب می‌کند (ادیب و همکاران، 1384).

فقدان مهارت‌های ارتباطی برای نوجوانان و افراد بزرگسال نیز با مجموعه‌ای از پیامدهای منفی همراه است که می‌تواند گستره وسیعی از رفتارهای اجتماعی افراد را در بر گیرد. خانواده و تحقیق خانواده سالم مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطه‌های مطلوب با یکدیگر است، از این رو سالم‌سازی اعضای خانواده و رابطه آن‌ها بی‌گمان تأثیر مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت. آموزش‌های مهارت‌های ارتباطی به نوجوان کمک می‌کند تا از برخوردهای تعارض آمیز و مبتنی بر پرخاشگری در موقعیت‌های مسئله آفرین با والدینش اجتناب کند. آموزش مهارت‌های حل مسئله سبب می‌شود تا نوجوانان بتواند موقعیت‌های مسئله آفرین بین خود و والدینش را تشخیص دهد و تعریف دقیقی از مسئله مورد نظر ارائه دهد و بتواند با ایجاد راه‌حل‌هایی بدیع و انتخاب بهترین راه حل در جهت حل موثر مسئله گام بردارد.

به دلیل اهمیت و ضرورت مهارت‌های ارتباطی در تعاملی بین فردی به عنوان کلید موفقیت در این تعامل‌ها و نیز با توجه به اینکه هرگونه نارسایی و نابهنجاری در رفتار اجتماعی، منجر به بروز مشکلاتی در عملکرد فرد خواهد شد، برخورداری از مهارت‌های ارتباطی برای تمام افراد به طور عام و خانواده به طور خاص حائز اهمیت فوق‌العاده است. توجه به اهمیت مهارت‌های ارتباطی با اهداف گوناگون پیشگیری و ارتقای سطح سلامت اجتماعی و روانی ضرورت این‌گونه مهارت‌ها را برای نوجوانان و خانواده‌ها آشکار می‌سازد. با توجه به اهمیت نقش خودکار آمدی و بهزیستی اجتماعی در زندگی افراد و اهمیت آموزش روابط والد فرزند، به منظور بهبود زندگی نوجوانان و جوانان، و افزایش بهزیستی و سلامت اجتماعی جامعه این تحقیق به این منظور انجام شده است. همچنین انجام این تحقیق باعث گسترش حیطه‌های دانش می‌شود. با توجه به این که یافته‌های پژوهش‌های قبلی نشان داده است که آموزش مهارت‌های ارتباطی و زندگی شیوه‌ای موثر برای بهبود سبک زندگی نوجوانان و والدین بوده است، انتظار می‌رود نتایج این پژوهش کارایی این شیوه‌ها را برای ارتقاء کیفیت زندگی و سلامت اجتماعی نوجوانان و جوانان و والدین آنان در فرهنگ ایرانی با توجه به آموزش بسته بومی ایرانی نشان دهد. همچنین با توجه به اینکه تا کنون اثربخشی آموزش روابط والد فرزند مورد بررسی قرار نگرفته بود نتایج این تحقیق اثربخشی این بسته بومی ایرانی را بر خودکار آمدی و بهزیستی اجتماعی والدین معتاد بررسی می کند و همچنین به شناخت ابعاد تأثیر متغیر مستقل یعنی روابط والد فرزند بر خود کارآمدی و بهزیستی اجتماعی کمک خواهد کرد.

[1] collins

[1]Galanter

[2] UNESCO

[3] Magid,,Colder., & Stroud

[4] Franques, Auriacombe & Tignol

[5]Rommer, & Hennessy

[6] Burleson & Kaminer

[7]Bandura

[8] Bandura

[9]Hastings & Brown

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...